کد مطلب:77656 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

خطبه 172-شایسته خلافت











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«امین وحیه و خاتم رسله و بشیر رحمته و نذیر نقمته.»

یعنی محمد صلی الله علیه و آله امین وحی خدا است، به تقریب عصمتش و ختم پیغمبران خدا است به تقریب تمام بودن اخلاق او و مژده دهنده ی بخشایش خدا است، به تقریب حبیب بودن او و ترس دهنده به عذاب خدا است به تقریب مهربان بودن او.[1].

«ایها الناس! ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامر الله فیه، فان شغب شاغب استعتب، فان ابی قوتل. و لعمری لئن كانت الامامه لا تنعقد حتی تحضرها عامه الناس، فما[2] الی ذلك سبیل و لكن اهلها یحكمون علی من غاب عنها، ثم لیس للشاهد ان یرجع و لا للغائب ان یختار. الا و انی اقاتل رجلین: رجلا ادعی ما لیس له و آخر منع الذی علیه.»

یعنی ای مردمان! به تحقیق كه سزاوارترین مردم به امر خلافت كسی است كه تواناترین مردم باشد بر امر خلافت، به حسب قرابت و عدالت و شجاعت و سیاست و داناترین مردم باشد به حكم خدا در آن امر و این هر دو جهت منحصر است در امیرالمومنین علیه السلام، پس خلافت منحصر است در ایشان علیهم السلام، پس اگر به حركت درآرد شری را محركی، طلب كرده می شود از او بازگشت را، پس اگر قبول نكرد و بازنگشت، مقاتله و محاربه می شود با او و هر آینه سوگند به حیات خودم كه اگر باشد كه امامت منعقد نشود تا اینكه حاضر نگردند در وقت تعیین و نص به امامت جمیع مردمان، نخواهد بود به سوی تحقق امامت راهی، زیرا كه حضور جمیع مردم در وقت تعیین به

[صفحه 754]

امامت متعذر است، با عدم حضور بعضی كه اجماع متحقق نیست، پس تعیین امامت به اجماع نباشد، بلكه به نص باشد ولیكن آن كسانی كه اهل تعیین امامت باشند و امامت در حضور ایشان متعین و منصوص گشت، حكم می كنند بر كسی كه غایب از وقت تعیین است، به معین شدن امامت امام معین، پس بعد از تعیین، نیست از برای كسی كه حاضر بوده است وقت تعیین را و دانسته است و اذعان كرده است، رجوع كردن و انكار كردن آن و نیست از برای غایب اینكه مختار باشد برای خود، بلكه واجب است بر او اذعان و اطاعت و به تحقیق كه من مقاتله می كنم با دو مرد: مردی كه ادعا كند امامت را و حال آنكه از برای او نیست ادعا كردن و مستحق امامت نیست و مردی كه منع كند نفس خود را از آن چیزی كه واجب است بر او از اطاعت كردن امر و حكم امام، اگر چه ادعای امامت نكند.

«اوصیكم عباد الله بتقوی الله، فانها خیر ما تواصی العباد به و خیر عواقب الامور عند الله. و قد فتح باب الحرب بینكم و بین اهل القبله و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم بمواضع الحق، فامضوا لما تومرون به، وقفوا عند ما تنهون عنه و لا تعجلوا فی امر حتی تتبینوا، فان لنا مع كل امر تنكرونه غیرا.»

یعنی وصیت می كنم شما را به پرهیز كردن از غضب خدا، پس به تحقیق كه پرهیزكاری بهتر چیزی است كه طالبند بندگان وصیت به آن را و بهترین عاقبتهای كارها است، یعنی عاقبت او بهترین عواقب كارها است در نزد خدا. و به تحقیق كه گشوده شده دروازه ی جنگ میان شما و میان اهل قبله كه به ظاهر مسلمان باشند و برنمی دارد علم به جنگ اهل قبله را، مگر ارباب بصیرت و بینایی در معارف و احكام خدا و اهل صبر در شداید و در جهاد فی سبیل الله و دانشمندی به مواضع حقوق به وحی و الهام از جانب خدا، پس بگذرید و ارتكاب نمایید مر چیزی را كه مامور می شوید به آن و باز ایستید از چیزی كه منهی می شوید از آن و تعجیل و شتاب مكنید در كاری پیش از صدور امر و نهی امام، تا اینكه طلب كنید بیان و ظهور امر و نهی در آن امر را از امام. پس به تحقیق كه از برای ما هست با هر كاری كه شما منكر آن باشید قوت و قدرت و اختیار بر تغییر و

[صفحه 755]

تبدیل انكار و یا قدرت بر تغییر انكار شما بر آن كار، به سبب اظهار فواید و مصالح انكار[3].

«الا و ان هذه الدنیا التی اصبحتم تتمنونها و ترغبون فیها و اصبحت تغضبكم و ترضیكم، لیست بداركم و لا منزلكم الذی خلقتم له و لا الذی دعیتم الیه، الا و انها لیست بباقیه لكم و لا تبقون علیها و هی و ان غرتكم منها فقد حذرتكم شرها. فدعوا غرورها لتحذیرها و اطماعها لتخویفها و سابقوا فیها الی الدار التی دعیتم الیها و انصرفوا بقلوبكم عنها و لا یخنن احدكم خنین الامه علی ما زوی عنه منها.»

یعنی آگاه باش و به تحقیق كه این دنیایی كه صبح می كنید در حالتی كه آرزو می كنید او را و رغبت دارید در او[4] و او صبح می كند در حالتی كه به خشم می اندازد شما را، یا راضی می گرداند شما را، نیست خانه ی شما و نیست منزل شما، آن منزلی كه مخلوق شدید شما از برای او و نیست آن منزلی كه خوانده اند شما را به سوی آن كه بهشت باشد. و به تحقیق كه دنیا باقی نماند[5] از برای شما و شما باقی نمی مانید بر دنیا و دنیا اگر چه فریب می دهد شما را، پس به تحقیق كه ترساندم شما را از شر و ضرر او، پس واگذارید فریب دادن او را از جهت تحذیر و تخویف ناصح مشتفق شما را از او و واگذارید تطمیع او را از جهت ترسانیدن امام صادق شما را به او و پیشی گیرید در دنیا به سوی سرایی كه خوانده شده اید به سوی او كه بهشت باشد و رو گردان شوید به دلهای خود از دنیا و باید البته گریه نكند احدی از شما، مانند گریه كردن كنیز بر چیزی كه منع شده باشد از او، از جهت نداشتن دنیا.

«و استتموا نعمه الله علیكم بالصبر علی طاعه الله و المحافظه علی ما استحفظكم من كتابه. الا و انه لا یضركم تضییع شی ء من دنیاكم بعد حفظكم قائمه دینكم. الا و انه لا ینفعكم-بعد

[صفحه 756]

تضییع دینكم-شی ء حافظتم علیه من امر دنیاكم. اخذ الله بقلوبنا و قلوبكم الی الحق و الهمنا و ایاكم الصبر.»

یعنی طلب كنید تمام شدن نعمت خدا را بر شما در آخرت به سبب صبر و تحمل كردن بر مشقتها و زحمت های طاعت و فرمان برداری خدا و به سبب محافظت و نگاهبانی بر چیزی كه طلب كرده است خدا حفظ و نگاهبانی او را از معارف و احكام كتاب خود، یعنی اعتقاد كردن به معارف و عمل كردن به احكامی كه در قرآن است و آگاه باش به تحقیق كه ضرر نمی رساند به شما ضایع شدن چیزی از دنیای شما بعد از نگاه داشتن شما ستون دین خود را، یعنی كتاب خدا و آگاه باش كه نفع نمی بخشد شما را بعد از ضایع كردن شما دین خود را، چیزی كه محافظت كردید شما ضرر او را كار دنیای خود، بگیرد و بكشد خدا دلهای ما را و دلهای شما را به سوی راه حق و بیندازد خدا در دل ما و شما صبر و طاقت آوردن را در راه حق.

[صفحه 757]


صفحه 754، 755، 756، 757.








    1. در «اصل» از «حبیب بودن» تا «به تقریب» آخر افتاده است.
    2. چ: ما.
    3. ترجمه ی درست آن چنین است: در هیچ كاری شتاب نورزید تا اینكه جنبه های مختلف آن را روشن كنید، زیرا با هر كاری كه شما مورد اعتراض قرار می دهید ما حق تغییر آن را داریم، یعنی ما به اندیشه ها و خواسته های شما احترام می گذاریم و اگر دیدیم اعتراض شما به جا است، كاری را كه مورد اعتراض است تغییر می دهیم.
    4. چ: او را.
    5. ن: به تحقیق كه باقی نماند.